سناریو ۱ شعله ها قسمت ۸
سویل گفت :.....
دنیای مای هیرو اکادمی.. قراره توش....یه اتفاق غیرمنتظره.....بیافته .....
یاماتو: این غیر ممکنه فقط داستان پیش میره همین یا شاید منظور شما اخر اون هستش که هنوز ساخته نشده؟
سویل: نه من خواب دیدم مامانم بهم گفت که قراره این اتفاق بیافته
رکی و یاماتو به فکر فرو رفتن
ساکورا و لانگا بدو بدو امدن پیش سویل و بقیه
سویل دوباره همه چیز رو به همه تعریف کرد
یاماتو : این دستگاهی که شبیه به گوشی هست نشون میده که هیچ اتفاقی در مای هیرو اکادمی نیوفتاده پس خیالتون راحت
سویل: میشه این دستگاه رو به من بدین
یاماتو : چشم بفرمایید
روز بعد تاج گذاری شد و همه ی مردم اونجا خوشحال بودن که پرنسس پیداش شده بعد از تاج گذاری سویل و بقیه دارنده ها با هم رفتن بیرون
_________________________________________
عصر ساعت ۵ و نیم
سویل رفت گوشیش رو گذاشت شارژ چند روز بود که به گوشیش دست نزده بود و رفت سالن با ارن و رکی و بقیه انگار که خون گرم گرفته بود یهو گوشیش زنگ زد
( تازه زنگ شیطان کش هم بود 😅)
گوشیش رو برداشت و دید ثناس
(اون دوستشه و اون هم اتاکوع)
سویل : الو
ثنا: الو
سویل : سلام ثنا خوبی دلم برات تنگ شده بود
ثنا : سلام منم خوبم تو چطور منم همین طور
بیشعور من ۱۴۹ بار بهت زنگ زدم چرا بر نداشتی
سویل : چی ببخشید دیگه
ثنا : تو واقعا ملکه ای الان این واقعی بود
سویل : مامانم گفته ؟
ثنا : اره
سویل : اره واقعا واقعیه
ثنا : وایییی خوش به حالت الان راحت میتونی با لانگا باشی
سویل سرخ شد و
گفت : شینههههه
ثنا : خب من کاردارم خدافظ
سویل : خدا ...فظظ
لانگا : کی بود ؟
سویل : دوستم
لانگا : باشه بیا وقت اینه که بازی شروع شه
سویل : باشه امدم
دیگه قول میدم که هر روز سناریو بزارم
فعلا بای 🖐
دنیای مای هیرو اکادمی.. قراره توش....یه اتفاق غیرمنتظره.....بیافته .....
یاماتو: این غیر ممکنه فقط داستان پیش میره همین یا شاید منظور شما اخر اون هستش که هنوز ساخته نشده؟
سویل: نه من خواب دیدم مامانم بهم گفت که قراره این اتفاق بیافته
رکی و یاماتو به فکر فرو رفتن
ساکورا و لانگا بدو بدو امدن پیش سویل و بقیه
سویل دوباره همه چیز رو به همه تعریف کرد
یاماتو : این دستگاهی که شبیه به گوشی هست نشون میده که هیچ اتفاقی در مای هیرو اکادمی نیوفتاده پس خیالتون راحت
سویل: میشه این دستگاه رو به من بدین
یاماتو : چشم بفرمایید
روز بعد تاج گذاری شد و همه ی مردم اونجا خوشحال بودن که پرنسس پیداش شده بعد از تاج گذاری سویل و بقیه دارنده ها با هم رفتن بیرون
_________________________________________
عصر ساعت ۵ و نیم
سویل رفت گوشیش رو گذاشت شارژ چند روز بود که به گوشیش دست نزده بود و رفت سالن با ارن و رکی و بقیه انگار که خون گرم گرفته بود یهو گوشیش زنگ زد
( تازه زنگ شیطان کش هم بود 😅)
گوشیش رو برداشت و دید ثناس
(اون دوستشه و اون هم اتاکوع)
سویل : الو
ثنا: الو
سویل : سلام ثنا خوبی دلم برات تنگ شده بود
ثنا : سلام منم خوبم تو چطور منم همین طور
بیشعور من ۱۴۹ بار بهت زنگ زدم چرا بر نداشتی
سویل : چی ببخشید دیگه
ثنا : تو واقعا ملکه ای الان این واقعی بود
سویل : مامانم گفته ؟
ثنا : اره
سویل : اره واقعا واقعیه
ثنا : وایییی خوش به حالت الان راحت میتونی با لانگا باشی
سویل سرخ شد و
گفت : شینههههه
ثنا : خب من کاردارم خدافظ
سویل : خدا ...فظظ
لانگا : کی بود ؟
سویل : دوستم
لانگا : باشه بیا وقت اینه که بازی شروع شه
سویل : باشه امدم
دیگه قول میدم که هر روز سناریو بزارم
فعلا بای 🖐
- ۲.۹k
- ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط